49 مین روز تولدت....19 آذر
ترمه عزیزم..همه اینا گوشه ای از خاطرات با تو بودنه...دختر گلم...روزها میگذره و تو بزرگ میشی و من به تنهایی کنارت هستم بابا محسن هست ولی اصل شیطنت و اذیتات شب ها ست و بابا جون چون صبح میخاد بره سر کار نمیتونه مامانو کمک کنه.و این خیلی سخته.شبا اصلا نمیخابی وای کاملا بیداری معمولا 5 صبح به خواب میری.همه راهها رو امتحان کردم ...حموم بردن آخر شب...یه صابون مخصوص bed time برات خریدم اصلا فایده نداره....جیگرتو عیب نداره انقدر دوست دارم خیلی سخت نیست...عین خودم کم خواب مادر...تازه من صبح باید پاشم واسه بابا نهار درست کنم!!!مامانی عاشششقتم!!!همه خیلی دوست دارن..این چند وقت اتفاق خاصی نیافتاده...تو روز به روز بزرگ میشی ماشاالله...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی