ترمهترمه، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

روزهای قشنگ ترمه

پایان شش ماهگی

سی فروردین مثل همیشه رفتیم دکتر.دو تا واکسناتو زدی و رفت تا یک سالگیت...قد 68 وزن 8/800.دور سر 42.....حسابی گریه کردی از امروز دیگه غذا خور شدی...حسابی شکمویی..ولی از کم باید شروع کرد چاره ای نیست...  دختر قشنگم لحظه های زندگیم با تو پر شده عشق مامانی دوسیت دارم ...
2 ارديبهشت 1393

دلنوشته مامانی

من دارم بزرگ میشم..خودم نمیدونم ولی مامانم میگه خیلی شیطون وباهوشم...نمی دونم چرا همه دوستم دارن!!!!  دو تا دندونامم که در اومده همه میگن وای چه بامزه شدی!!خودم که هنوز نمیتونم ببینمشون!!  الان واسه خودم آواز میخونم..خنده های بلند میکنم مخصوصا وقتی بابام با هام بازی میکنه. تو رورک میرم و ماشین بازی میکنم کلی ذوق داره  قان قان بیب بیب میکنم البته واسه بعضیا که اولین بار میبینمشون یه کوچولوغریبی میکنم آخه نمیشناسمشون خوب کاملا قلت میزنم برمیگردم و با زحمت یه کوچولو میرم جلو..سینه خیز میرم ولی زود خسته میشم شبا که دیگه برمیگردم و رو شکمم میخوابم آخ که چه حالی میده خسته شدم انقدر صاف خوابیدم حسابی واسه خودم میچرخم...
17 فروردين 1393

اولین دندون ترمه بانو

شنبه 23 اسفند92 اولین دندونت  خودشو نشون داد ختر گلم ...شکر خدا حالت خوبه ...خیلی اذیت نکردی .خودتم اذیت نشدی .مدام دست میخوردی معلومه کلافه ای اما تب نکردی......البته یک ماهی بود که نشونه های دندون در اوردن رو داشتی. دومین دندونت که نمایان شد شنبه اول فروردین 93 ....الهی من دورت بگردم...این سری یه کوچولو تب کردی  .....خونه ستوده جون دعوت بودیم خیلی کلافه بودی دختر گلم .همه رو اذیت کردی خودتم اذیت شدی...مادرت به فدات که خیلی داری زجر میکشی.چاره ای نیست که همه این اتفاقا واسه همه ادمها افتاده .. ...
11 فروردين 1393